سيد امير سامسيد امير سام، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

سام؛ خورشید کوچک ما

بیمارستان

  پسرک عزیزم این روزها ما روزهای بدی رو پشت سر میذاریم. شما دو هفته بود که به شدت مریض بودی.اسهال استفراق و تب شدید یه روز صبح که بیدار شدی تب داشتی.من فکر کردم که یه تب ساده اس و بهت استامینوفن دامد اما حدود ساعت دو تبت خیلی بالا رفت و بیهوش شدی. من فقط جیغ میزدم.چشمات بیحال شد و لبات کبود شد.شانس اوردم که بابایی زود امده بود و سر نماز بود. بابایی سریع بردت درمانگاه. بیچاره خیلی حول شده بود.زود بردیمت بیمارستان دی و دکتر شهیدی بستریت کرد.تحت نظر دکتر فاتحی یک هفته بستری بودی و تبت کنترل شد و مرخص شدی اما دوروز بعد دوباره استفراق و تب شروع شد.بابایی و حاجی تصمیم گرفتن که ببرنت بیمارستان پارس.دوباره بستری شدی. ...
23 بهمن 1392

یلدا 92

سامی جونم امسال دومین یلدای زندگیتو سپری میکنی. پارسال که خیلی کوچیک بودی و مدام گریه میکردی . من و بابایی اصلا نفهمیدیم چطوری شب تموم شد.اخر هم مجبور شدیم ببریمت بیرون با ماشین یه دور بزنی و بخوابی. اما امسال از گریه خبری نبود.  بر عکس  گل سرسبد مجلس تو بودی. مثل همیشه... این هم یه سفره نا تمام و یه پسرک شکمو   بابایی از ذوقش تند تند ازت عکس میگرفت     دوستت دارم شیطونکم.   ...
20 بهمن 1392

روز کودک من

عزیزم روز کودک مبارک   بابایی به مناسبت روز کودک برات یه کیک قشنگ گرفت     این اسباب بازی هارو هم برات خریدیم که خیلی  از دیدنشون خوشحال شدی   دوستت دارم پسرکم. ...
20 بهمن 1392

هدیه

عزیزم این عکسهای زیبا رو دوست خوبم خاله فهیمه زحمت کشیده  و درست کرده که عکس تمام نی نی های گل خردادی  که توی کلوپ مامانای خرداد هستند/ توش هست. ممنونم دوست گلم     ...
20 بهمن 1392